طنز؛ مکالمه گشت‌ انصار و گشت‌ ارشاد

رضا ساکی در ایسنا نوشت:

چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت‌ انصار به یک مامور گشت‌ ارشاد می‌رسد و بین آنها گفت‌وگویی درمی‌گیرد:

- سلام خواهرم.

- سلام خواهرم.

- خواهرم حجابت چقدر خوب است.

- ممنون خواهرم، من خودم از خواهران گشت‌ ارشاد نیروی‌ انتظامی هستم.

- بله می‌دانم خواهرم.

- شما از کجا هستید خواهرم.

- من از گشت انصار هستم خواهرم، خواستم بگویم ما هستیم، شما بروید خواهرم.

- نمی‌توانیم خواهرم، ماموریت داریم.

- پس اگر ماموریت دارید و می‌خواهید بمانید لطفا این‌قدر با برادران نیروی‌ انتظامی حرف نزنید، خوب نیست خواهری مثل شما با همکار نامحرم حرف بزند.

- من خودم به مردم تذکر می‌دهم بعد شما دارید به من تذکر می‌دهید خواهرم؟

- الآن تذکر می‌دهم بعد ممکن است بخواهم با من بیایید خواهرم.

- من ستوان نیروی‌ انتظامی هستم خواهرم.

- باشد، دلیل نمی‌شود که. سرهنگ هم که باشی می‌آیی خواهرم. در ضمن از کرم‌های صورت بی‌بو استفاده کن خواهرم.

- شما بوی کرم را فهمیدی خواهرم.

- بله خواهرم. من بوی ریمل را هم تشخیص می‌دهم خواهرم. کرم که سهل است.

****

چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت‌ انصار از یک مامور گشت‌ ارشاد کمک می‌خواهد و بین آنها گفت‌وگویی درمی‌گیرد:

- سلام داداش.

- بنده سرگرد هستم.

- سلام داداش سرگرد.

- علیکم.

- می‌شه لطف کنید ون‌تون رو در اختیار ما بگذارید؟

- نه‌خیر، ون نیروی‌ انتظامی متعلق به نیروست، مجوز این کار رو ندارم. اصلا مگه خودتون ون ندارید؟

- چرا داریم اما پر شده.

- شرمنده نمی‌تونم.

- واقعا دوره‌زمونه عوض شده ولی.

- چطور؟

- قبلا وقتی به پایین‌دستی دستور می‌دادی سریع انجام می‌شد اما الان ما باید منت شما را بکشیم. به هر حال یه روز هم شما ممکنه باتوم بخوای.

باقی بقای‌تان!

انتهای پیام


نويسنده : amir


طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش اس.ام.اس و ایمیل تا امروزه در شبکه‌های اجتماعی حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند.
 

مجله اینترنتی برترین ها

 
 
 
 
برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش اس.ام.اس و ایمیل تا امروزه در شبکه‌های اجتماعی حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در قالب تایپوگرافی در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

لطفا مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 
طنازی‌ های ایرونی جماعت! (3)
 

نويسنده : amir


طنز؛ مشکل آب را چطور حل کنیم؟

پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:

آب دارد قطع می‌شود. حواستان باشد. آب اگر قطع بشود شده است و کاریش هم نمی‌شود کرد. هر چی هم تا حالا عقلا و مسوولان و مخدومان عقلشان را ریخته‌اند روی هم که مشکل آب را حل کنند نشد. در حالی که حل مشکل آب خیلی ساده است؛ شما وقتی توی خانه آبتان به‌مشکل می‌خورد چی‌کار می‌کنید؟ زنگ می‌زنید به لوله‌کش. لوله‌کش هم می‌آید با عوض‌کردن واشر جلو چکه‌کردن آب را می‌گیرد. حالا ما در مملکت مشکل آب داریم. کاری ندارد که. باید زنگ بزنیم لوله‌کش. خیلی از مواقع کاری را که صدتا سیاستمدار و مدیر و مسوول و وزیر نمی‌توانند حل کنند یک لوله‌کش به‌راحتی حل می‌کند. مثلا این‌همه سال کسی نتوانست کاری کند مردم و مسوولان به یک زبان حرف بزنند و با هم آشنا باشند. در حالی که آقای احمدی‌نژاد یک‌تنه توانست کاری کند مسوولان به زبان مردم حرف بزنند. همین مساله ریختن آب یکی از مسایل اصلی ماست. همه اینها مصرف بی‌رویه آب است.  از طرفی الان می‌گویند آب را مثلا از خزر بردارند بیاورند بریزند تو کویر. از آن حرف‌هاست. با چی بریزند؟ با سطل؟ با شلنگ؟ اینها راه انتقال نیست. ما باید از سازمان انتقال خون الگوبرداری کنیم که با درشیشه‌کردن خون مردم، خون را به مناطق دوردست هم می‌رساند. پس ما با توجه به الگوی موفق سازمان انتقال خون باید آب را در شیشه بریزیم و به مناطق بی‌آب انتقال دهیم. به‌هرحال این روشی است که مردم بهش عادت دارند و اذیت نمی‌شوند.

یک راه جلوگیری از اسراف‌کردن آب هم این است که جریان انحرافی را مهندسی معکوس کنیم. یعنی آنها از آب کره می‌گرفتند. ما باید ازشان بخواهیم از کره آب بگیرند و مشکل آب را حل کنند.

البته می‌توان با راه‌اندازی کمپین مردمی حرف‌های آبدار یا حرف‌های آب‌نکشیده، از مردم خواست حرف‌های آبدار بزنند. یا حرف‌های آب‌نکشیده بگویند. بعد چندتا دانشمند را بنشانیم آب حرف‌های مردم را بگیرند و بریزند توی سطل.همچنین می‌توان از ورزشکاران و نام‌آوران خواست به‌صورت نمادین کاری کنند که زانویشان آب بیاورد و آب زانویشان را طی مراسمی باشکوه به زاینده‌رود یا دریاچه ارومیه تقدیم کنند.

یک راه مبارزه با بی‌آبی هم این است که جلوی انتشار ستون آمبولانس در روزنامه «شرق» گرفته شود. چون آمبولانس از آبکی‌ترین تولیدات ادبی و بی‌ادبی در سطح زبان فارسی است.


نويسنده : amir


آشــــتی ۞ امپراطوری قدیم ۞ خوبی و خــوٌشی

 سلام بچه ها :)


خوبین ؟

اغا خبر دارم داغ :)

میخوامیم وب رو بترکونیم :D

نترس گروه داعش نمیاد :|

برین ادامه توضیح میدم :)

مرسی :*

 








باز سلام و عرض ادب :*

اول تولد اقا امام رضا رو تبریک میگم :) 

عید همتون مبارک :) البته فک کنم عید باشه :|

خوب بریم سر اصل مطلب :) نیومدی خاستگاری :) 

خوب همه شما میدونین که دیگه وب ( امپراطوری ) مث قدیم نیست

هسته ....!!

بازدیدش خوبه ...! روزی حدود 2هزار نفر میان...!

ولی منظورم بچه ها خودیه...!

من خدا شاهده ماجرا دعوا ایدا و ستایش و کسری رو نمیدونم

فقط میدونم کسری یه زمان مدیر وب شد و ادمین چت

که الان لازم به ذکره ( بین منو کسری دیگه هیچ مشکلی نیست )

ببینین  اگه چت باکس الان رو مشاهده کنین  به زور 2 یا 3 نفر آن باشن

خیلی این بده ....! امپراطوری خیلی بیشتر از این مخاطب داره ...!

حالا من و علی ( مدیر وب ) میخوایم مث قدیم شه ...!

خیلی سخته ..! 

ولی میشه درستش کرد ...!

خداکنه درست شه که واقعا بیکاریم و یه تفریح داشته باشیم :)

مرسی از همتون که برام ارزش قایل شدین و خوندین

اگه نظر هم بدین خیلی عالی میشه و حرکتمون حمایت کنین :*

من جواب میدم علی هم جواب میده 

مرسی باز :**

یا علی 

 


نويسنده : amir


× جادوگران ×

 دخدره عکسشو گذاشته زیرش نوشته


و این منم، یک دختر!
.
.
.
از همین تریبون خواستم ازش بابت راهنمائیش تشکر کنم

من شخصا" مونده بودم این موجود فضایی چی میتونه باشه؟:|


 






باید به دخترای امروزی گفت که

درسته تو خودت قند و نباتی اما

فتوشاپی ! فتوشاپی ! :))







خیلی دردناکه اینهمه زحمت میکشی هفته رو تموم میکنی

دوباره یکی دیگه شروع میشه :|







رفتیم گوشی بخریم

یارو میگه چینی اصل میخوای یا تقلبی؟؟؟ 

میگم تقلبی چینی دگ چیه؟؟؟ :|

میگه یه کشور برداشته جنسای چین رو تقلبی زده 

:|







من اگه فامیلیم وات بود اسم شناسنامه ایی بچمو میذاشتم

 "بر جمال و آل محمد صَــــلَــ" تو خونه هم صداش میکردم جیمز




 


ﻫﯽ ﺑﮑﻦ ﺑﮑﻦ ﺑﮑﻦ
.
.
.
.
.
.
ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻤﺮ ﻭﺍﺳﻢ ﻧﻤﻮﻧﺪ
.
.
.
.
.
.
.
.ﺟﻤﻼﺕ ﯾﮏ ﻗﺒﺮ ﮐﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ...

ﺑﺮﻭ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺶ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﺗﺴﺒیح ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺩﻫﻨﺖ

:|

 


نويسنده : amir


× مهر :| ×

 × به مناسبت مهر ماه یادآوری میکنم که ×

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاک کن ها تموم نمیشن … گُم میشن



 











ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻼﻕ ﺷﺪﻧﺎ O__o
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻃﺮﻑ اﺳﻤﺸﻮ گذاشته بوﺩ ( ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ )

ﮔﻔﺘﻢ ینی ﭼﯽ ؟؟

ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﻠﯽ ﮔﯿﺠﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺎﺣﻞ ﺩﯾﮕﻪ :|| 






وقتی مشترک ، «مورد نظر» هست ولی در دسترس نیست

.ناچار میشی رو کنی به مشترکی که «در دسترس» هست

 ولی «مورد نظر» نیست 

مبحث سنگینی ست یک صلوات عنایت کنید تا بریم سراغ مبحث بعدی








شهرام شپره اگه تو ژاپن بود، ژاپنیها از حركت سرش برق تولید میكردن :|







ﺩﺧﺘﺮ ۱۲ ﺳﺎﻟﻪ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺗﻨﻬﺎﻡ 
. .
.
.
.
.ﭘﺴﺮﻩ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: 

ﻧﻨﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺑﺸﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﺩ :))))







 




سریالای آی فیلم انقدر قدیمیه که میبینم استرس اینو میگیرم که

مشقامو ننوشتم؛ تمرینای علوم رو هم حل نکردم :-|




 



دختره تو هواپیما با موبایل داشت صحبت میکرد...

مهماندار گفت:حرف زدن شما با تلفن اینجا ممنوعه ...

دختره به دوستش میگه: اینجا حرف زدن ممنوعه، 

تو حرف بزن من گوش میدم!!!

مهماندار سکته کرد!!! 

خلبان غش!!! 

یکی از بالها جدا شد...


 


نويسنده : amir


شوخی های جالب شبکه های اجتماعی

 اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

 
 
 

 

1- تنها برتری ما نسبت به نسل های قبلی و بعدی اینه که ما هر وقت بخوایم می تونیم دوش بگیریم؛ نسل های قبل حمومم نداشتن، نسل های بعد آب

2- یعنی اگه این شیارهای بین نون بربری نبود، بعد از یه روز باید با اره برقی یه تیکه ازش می کندیم.

3- خانمه پشت فرمون بود چراغ سبز شد نرفت، زرد شد نرفت، قرمز شد نرفت. افسره رفت بغلش گفت خانم شرمنده ما فقط همین سه رنگ رو داریم، پسندتون نشد؟


نويسنده : amir


طنز؛ متن محرمانه مذاکرات ایران و آمریکا!

 

 
 
 
سخنگوی وزارت امورخارجه گفت: مذاکرات آمریکا و ایران صریح و شفاف بود.
 
 
 
شرق: پوریا عالمی در  نوشت:

سخنگوی وزارت امورخارجه گفت: مذاکرات آمریکا و ایران صریح و شفاف بود.

ما چون در قالب گلدان در این جلسات شرکت داشتیم و مذاکرات را شنود می‌کردیم، متن منتشرنشده مذاکرات را منتشرشده می‌کنیم.

ایران: سلام آمریکا.
آمریکا: سلام ایران. چطوری؟ (دستش را دراز می‌کند تا دست بدهد.)

ایران: نه... نه... من نمی‌توانم به تو دست دوستی بدهم.
آمریکا: بیا دستم را برایت رو می‌کنم.

ایران: نه‌نه... من نمی‌توانم به تو دست بدهم. دیپلماسی خارجی ما اینطوری است که به آمریکا دست ندهیم مگر اینکه قضیه از دست گذشته باشد و مادر طرف را بغل کنیم.
آمریکا: خیلی‌خب. بیا مذاکره کنیم.

ایران: من پیش‌شرط دارم که شرطی وجود نداشته باشد.
آمریکا: اوکی (و انگشت شستش را به علامت موفق باشید نشان داد)

ایران: ئه؟ نه‌بابا. بفرما. مذاکرات به حالت شست‌شست درآمد و معلق می‌ماند.
آمریکا: نه عزیزم. ما اختلاف فرهنگی داریم.

ایران: شانس آوردی برزیل نیستی. چون چندسال پیش یکی توی برزیل دچار اختلاف فرهنگی شد، جام‌جهانی را تحت‌الشعاع قرار داد.
آمریکا: قربان شما چی میل دارین؟

ایران: من یه سالاد کلپچ.
آمریکا: ئه... خودم حدس زدم، آیا زیاد حرف زدم؟

آمریکا: پس اون همسایه‌تون چی؟
ایران: راستش دختر همسایه شب‌های تابستون گاهی می‌اومد روی بوم هردفعه یک گلی پرت می‌کرد واسه خاوری، خاوری هم عصبانی شد سه‌هزارمیلیارد برداشت رفت کانادا، بغل سلین دیون، همسایه شد.

آمریکا: کانادا چه ربطی به آمریکا دارد؟
ایران: از نظر علمی خارج خارج است و چیزی که خارج است خارج است، [...].

آمریکا: ما که نفهمیدیم شما دقیقا چی می‌گویید.
ایران: تازه به تفاهم رسیدیم [...].

در اینجا در حالی که آمریکا زارزار گریه می‌کرد و می‌گفت: تو باز هم قلب من را شکستی... دوید و رفت و در افق گم شد.

دقیقا در این لحظه بود که سخنگوی وزارت امور خارجه به نقل از ایسنا گفت: «مذاکرات آمریکا و ایران صریح و شفاف بود.» a

نويسنده : amir


طنز؛ آلمان تحت تاثیر بازی ایران!

 

 
 
 
مجید درفشان: اولا ما باید برای اسکولاری تصمیم بگیریم نه او برای ما. بعد هم به نظر من اسکولاری از کره ماه بازیکن نیاورده بود در حالی که باید از کره ماه بازیکن می‌آورد و چون نیاورد 7 تا گل خورد. در ضمن آلمان با سیستم پرسپولیس دهه 60 بازی کرد و برد.
 
 
 
ایسنا: مجید درفشان: اولا ما باید برای اسکولاری تصمیم بگیریم نه او برای ما. بعد هم به نظر من اسکولاری از کره ماه بازیکن نیاورده بود در حالی که باید از کره ماه بازیکن می‌آورد و چون نیاورد 7 تا گل خورد. در ضمن آلمان با سیستم پرسپولیس دهه 60 بازی کرد و برد.

حمید جمالی: من بازی را آنالیز کردم. حتی تماشاگران را نیز آنالیز کرده‌ام. خانواده بازیکنان برزیل را هم آنالیز کرده‌ام. به نظر من برزیل باید 12 به 7 می‌برد اما اسکولاری تیم را دفاعی چیده بود. طبق آنالیز من نیمار مصدوم نبود و می‌توانست بازی کند. به نظرم اسکولاری آنالیز بلد نیست.

امین ارگ‌نویی: برزیل راحت می‌توانست آلمان را ببرد. آلمان تیم نیست. این سیستمی که الان یواخیم لو دارد به کار می‌گیرد همان سیستمی است که قبلا لیپی از دست من کپی کرده بود.

هایلی‌سخن: برزیل را دست بچه می‌دادند می‌توانست همین تعداد گل را بخورد. اسکولاری باید اعدام بشود. بازی آلمان تحت تاثیر بازی 6 بر 2 ایران کره‌جنوبی بود.

میقاتیان: اسکولاری باید به بازیکنان شوک وارد می‌کرد. نکرد. باخت.

عمو: من نه به دستور فدراسیون آمدم و نه به دستور فدراسیون رفتم. خبر دارم سفارت آلمان فیلم کل بازی‌های راه‌آهن را از فدراسیون خریده بود. چرا نمی‌دانم!

کریم فیروزی: اتفاقا من حقوق‌دان نیستم، سرهنگم. ‌آلمان 2014 پاس 1993 است.

بیژن‌نسب: اتفاقا ما در سایپا قصد داشتم به هر تیمی 7 تا بزنیم. البته موفق نمی‌شدیم ولی ایده‌اش را داشتیم و آن را به فوتبال جهان معرفی کردیم.

باقی بقای‌تان! 

رضا ساکی

نويسنده : amir


اعتراف صمیمانه سوتی ها!

 با توجه به استقبال شما خوانندگان از مطالب درج شده با عنوان "اعتراف صميمانه سوتي ها" و اعترافات شما خوانندگان در بخش نظرات کاربران، تصميم گرفتيم گزيده اي از مطالب ارسالي شما در بخش نظرات را با نام ارسال کننده در اين مطلب درج کنيم.

 
 
 
 
 
 
برترین ها: با توجه به استقبال شما خوانندگان از مطالب درج شده با عنوان "اعتراف صميمانه سوتي ها" و اعترافات شما خوانندگان در بخش نظرات کاربران، تصميم گرفتيم گزيده اي از مطالب ارسالي شما در بخش نظرات را با نام ارسال کننده در اين مطلب درج کنيم.

********

خردادی: رفته بوديم ديدن عمه هاي شوهرم كه از مكه برگشته بودن .مشغول سلام و احوال پرسي بوديم كه از من پرسيدن مامانت اينا خوبن ؟ منم اومدم بگم خيلي ممنون ، خوبن ، گفتم خيلي خوبن . يهو اونام برگشتن گفتن خدارو شكر كه خيلي خوبن. هيچي ديگه همه تركيدن.

 

نويسنده : amir